شمارهٔ ۵۰۶: دلا ملازم رندان دردکش می باش

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

دلا ملازم رندان دردکش می باش

به هر چه می رسد از صاف و درد خوش می باش


مکن تعلق خاطر به نقش صفحه دهر

جریده وار همی زی و ساده وش می باش


خراب ساده عذاران کج کلاهم من

رو ای ادیب تو دربند ریش و فش می باش


دو کون در نظر من یکی شد ای خواجه

تو در شمار سه و چار و پنج و شش می باش


چه غم ز منقصت صورت اهل معنی را

چو جان ز روم بود گو تن از حبش می باش


منم ز جام می ای شیخ غرق بحر حیات

تو مانده خشک زبان بر لب از عطش می باش


خلاصی از خود و از خلق بایدت جامی

ز جام پیر خرابات جرعه کش می باش


نظر خود را بنویسید

نظرات