شمارهٔ ۵۲۳: گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف

مطرب زد این ترانه که می نوش لاتخف


خالی ز دوستی نبود هیچ پوستی

بر صدق این سخن گواهند چنگ و دف


آیا بود که صف نعالی به ما رسد

چون بر بساط وصل زنند اهل قرب صف


بشناس قدر خویش که پاکیزه تر ز تو

دری نداد پرورش این آبگون صدف


پای تو بر زمین اثر لطف و رحمت است

آن را که دیده فرش رهت شد زهی شرف


عمر تو گنج و هر نفس از وی یکی گهر

گنجی چنین نفیس مکن رایگان تلف


جامی چنین که می کشد از دل خدنگ آه

خواهد رسید عاقبت الامر بر هدف


نظر خود را بنویسید

نظرات