شمارهٔ ۵۴۵: به جوهر می رخشان که از زجاجه پاک

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

به جوهر می رخشان که از زجاجه پاک

چراغ عیش فروزد درین سراچه خاک


به حسن صنعت مشاطه ای که آراید

ز خوشه گهر و لعل تاج تارک تاک


که من ز دامن پیر مغان ندارم دست

کشاکش اجلم گر کند گریبان چاک


مکن مزاحمت اهل دل که محفوظ است

ز سنگ بی خردان شیشه خانه افلاک


گلی که بهر کلیم از درخت طور شکفت

توقع از خس و خاشاک می کنی حاشاک


ز عشقم اینقدر ادراک شد که نتوان کرد

به دقت نظر اسرار عشق را ادراک


قدم ز دیر مکش جامی از ملامت غیر

اگر به دیر رسیدی ز طعن غیر چه باک


نظر خود را بنویسید

نظرات