شمارهٔ ۵۹۸: نوید آمدنت می دهند هر روزم

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

نوید آمدنت می دهند هر روزم

تو فارغی و من از انتظار می سوزم


چراغ عیش من از تندباد هجر تو مرد

بیا بیا که ز شمع رخت برافروزم


به سوزن مژه زان رشته می کشم از اشک

که دیده روز ملاقات در رخت دوزم


شبم ز وصل تو چون روز اگر نخواهد شد

ز هجر تو نشود کاشکی چو شب روزم


چو بر سعادت وصلت نمی شوم فیروز

چه سود طالع مسعود و بخت فیروزم


هجوم عشق تو مجنون صفت خلاصی داد

ز عقل مصلحت آموز دانش اندوزم


مگو که نظم تو جامی لطافتی دارد

که من ادای سخن از لب تو آموزم


نظر خود را بنویسید

نظرات