شمارهٔ ۷۳۱: موسم عید و بهار خرم و شاه جهان

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

موسم عید و بهار خرم و شاه جهان

سایه ابر و کنار سبزه و آب روان


مطرب خوش لهجه را بر لب نوای ارغنون

ساقی گلچهره را بر کف شراب ارغوان


ای که می لافی ز لطف طبع خود انصاف ده

در چنین حالی ز می پرهیز کردن چون توان


باده نوشین روان در جام زر ریز ای ندیم

قصه جم تا کی و افسانه نوشین روان


مطربا بر توست گوش آن مست را بشنو ز من

چند حرفی در بیان شوق و او را بشنوان


شد خراب از نیکوان هم دین و هم دنیا مرا

دیگران رنج از بدان بینند و من از نیکوان


بهر بزم شاه جامی را ز شهرستان غیب

می رسد نقل معانی کاروان در کاروان


نظر خود را بنویسید

نظرات