شمارهٔ ۷۵۶: چه کمر بسته ای به کین با من

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

چه کمر بسته ای به کین با من

که خوشی با همه همین با من


سرو نازی و هرگزت ننشاند

یک زمان بخت بر زمین با من


چه خطا دیده ای ز من که تو را

شد چنان طبع نازنین با من


که به کام تو زهر با دگران

خوشتر آید از انگبین با من


من که باشم که گویمت همه عمر

باش همراز و همنشین با من


قرنها داغ انتظار کشم

تا شوی ساعتی قرین با من


گفتی از کوی ما برو جامی

رفتم اینک نه دل نه دین با من


نظر خود را بنویسید

نظرات