شمارهٔ ۷۷۳: ای به رخسار چو مه چشم و چراغ دگران

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

ای به رخسار چو مه چشم و چراغ دگران

سوختم چند شوی مرهم داغ دگران


یار دمساز کسان وصل چه داریم طمع

نتوان خورد بر از میوه باغ دگران


دل چه بندم به مه و مهر که این ویرانه

روشنایی نپذیرد ز چراغ دگران


با تو ای باد صبا بوی کسی می یابم

مشو از بهر خدا عطر دماغ دگران


چند در تفرقه خاطر ما سعی کنی

ای مهیا ز تو اسباب فراغ دگران


خط سبزت نگرم نی رخ خوبان که به است

سبزه باغ تو از لاله راغ دگران


وه که افسانه جامی نشنیدی هرگز

تا نپرداختی از لابه و لاغ دگران


نظر خود را بنویسید

نظرات