شمارهٔ ۷۹۵: تا خم چرخ کهن باشد و جام مه نو

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

تا خم چرخ کهن باشد و جام مه نو

بهر جامی بودم خرقه به خمخانه گرو


صرصر قهر ازل گو بنشان مشعل مهر

بس بود تا ابد ز شمع رخت یک پرتو


هر کس از جلوه گل فهم معانی نکند

شرح آن دفتر ننوشته ز بلبل بشنو


زد مه روی تو خرمن فلک از مزرع خویش

گو به داس مه نو خوشه پروین بدرو


ترک چشم تو اگر هندوی خویشم خواند

درکشم تاج کیانی ز سر کیخسرو


دل بسی در پی مقصود دوید و نرسید

چند روزی تو هم ای اشک درین کوی بدو


جامی این مامن اقبال نه جای من و توست

ختم شد رقعه اخلاص زمین بوس و برو


نظر خود را بنویسید

نظرات