شمارهٔ ۷۹۸: شبی چون مه نمودی روی نیکو
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب
شبی چون مه نمودی روی نیکو
برآمد نعره از انجم که ما هو
رمد آهو ز مردم با تک تیز
درین شیوه تو بگذشتی ز آهو
برت هست آیتی در لطف و رخ نیز
گه از برخوانم این آیت که از رو
سرشکم خواهد از زانو گذشتن
ز شوقت چند گریم سر به زانو
دو چشم تو عجایب جادوانند
ندیدم همچو آن دو هیچ جادو
همه صاحبدلان را ذوق کعبه
من بی دین و دل را ذوق آن کو
تنت در خرقه گر گم گشت جامی
چه شد کم گیر ازین پشمینه یک مو