شمارهٔ ۸۰۰: دلا کام از لبش با چشم تر جو

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

دلا کام از لبش با چشم تر جو

والا لم تجد ما کنت ترجو


پر است این چشم تر زان عارض و لب

کسی کم دیده زین پر آبتر جو


کشد یکبارگی پیش توام دل

اگر بنماییم یک بار گیسو


تو را موی از درازی تا میان است

خدا را این میان توست یا مو


تو را بس نیست در زلف آن همه چین

که چینی دیگر افکندی در ابرو


خط است آن یا فشاندی جعد مشکین

نشست از مشک گردی گرد آن رو


مگو جامی برو مهر بتان ورز

من این دانم مرا چیزی دگر گو


نظر خود را بنویسید

نظرات