شمارهٔ ۸۴۷: حدیث جم و جام لاغ است و لابه

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

حدیث جم و جام لاغ است و لابه

خوش آن سر که با جام گوید قرابه


به آب می آباد کن کاخ عیشم

که رو در خرابی نهاد این خرابه


نخواهم ز درد قدح دست شستن

اگر مه بود طشت و مهر آفتابه


بود قصر عشرت بسی خوش چه بودی

که حرف بقا داشتی بر کتابه


پی سر عرفان متن تار فکرت

خریدار یوسف مشو زین کلابه


بکش ز اطلس چرخ پای ارادت

که حیف است این پا بدان پای تابه


کف جامی از جام خالی مبادا

اجب دعوتی یا ولی الاجابه


نظر خود را بنویسید

نظرات