شمارهٔ ۸۶۹: آیینه باش و عکس رخش بین در آینه

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

آیینه باش و عکس رخش بین در آینه

مشنو خبر که نیست خبر چون معاینه


گفتم توان جمال تو دیدن به عشوه گفت

گر صاف دل چو آینه باشی هرآینه


ذرات کون آینه‌های جمال اوست

نقشی دگر نموده رخش در هر آینه


صوفی تو خرقه‌پوشی و ما رند جرعه‌نوش

ما بیننا و بینک الا مباینه


جامی چو در تلاطم بحر قدم فتاد

فارغ شد از تموج احداث کاینه


نظر خود را بنویسید

نظرات