شمارهٔ ۹۰۹: ای تو را چون من به هر ویرانه‌ای دیوانه‌ای

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش فاتحة الشباب

ای تو را چون من به هر ویرانه‌ای دیوانه‌ای

پیش ماه عارضت شمع فلک پروانه‌ای


محنت یعقوب از درد و غم من شمه‌ای

قصه یوسف به دور خوبیت افسانه‌ای


نقد جان و دل نه بهر خویش می‌خواهیم ما

صرف راه توست اگر داریم درویشانه‌ای


گر به خالت دست بردم بیش پامالم مکن

مور مسکین را نشاید کشت بهر دانه‌ای


خان و مان گر گشت ویران شکر کز اقبال عشق

بر سر کوی بلا داریم محنت‌خانه‌ای


بیدلان را نیست ره در عشرت‌آباد وصال

بعد ازین ما و فراق و گوشه ویرانه‌ای


جامی از یک جرعه جام غمت بی‌خود فتاد

وای اگر ساقی هجران پر دهد پیمانه‌ای


نظر خود را بنویسید

نظرات