شمارهٔ ۱۲۴: ترک شیرین شمایلی که مراست

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

ترک شیرین شمایلی که مراست

کی توانم بدین دلی که مراست


من گرفتار و یار مستغنی

آه ازین کار مشکلی که مراست


شد پی دستبوس قاتل من

بوس بر دست قاتلی که مراست


رشته جان ز دل زبانه کشید

این بود شمع محفلی که مراست


همه بی حاصلی و گمراهیست

در ره عشق حاصلی که مراست


گم شدم در غمش چنانکه اجل

ره نیابد به منزلی که مراست


جامیم مست و رند و رسوا خواند

کرد شرح فضایلی که مراست


نظر خود را بنویسید

نظرات