شمارهٔ ۱۷۰: صوفی ز خانقه به خرابات می رود

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

صوفی ز خانقه به خرابات می رود

زآفتکده به مأمن آفات می رود


عمر عزیزبی می و معشوق فوت کرد

اکنون پی تلافی مافات می رود


نعلین هر دو کون کشیده ز پای سعی

موسی صفت به طور مناجات می رود


ما را طواف کوی مغان یاد می دهد

هر جا سخن ز سیر مقامات می رود


هر دم بلای نفی سوی بحر نیستی

دل بهر شست و شوی اضافات می رود


وانگه درون زورق الا گرفته جای

پاک از همه به ساحل اثبات می رود


جامی رود به میکده شب بی چراغ و شمع

این راه را به نور کرامات می رود


نظر خود را بنویسید

نظرات