شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد
معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر
ما ضر سر وحدته کثرة الصور
نور وجود مهر و حقایق مهند ازین
بشناس معنی « جمع الشمس و القمر»
ساریست در همه چو به ذات و صفات خویش
دانی که اوست گر به حقیقت کنی نظر
گویا به هر زبان و توانا به هر توان
دانا به هر بصیرت و بینا به هر بصر
کی زو خبر به یک سرمو یابد آن که هست
در راه عشق یک سرمو از خودش خبر
بحر صفاست عشق و کدر ما سوای او
شو آشنای بحر صفا وز کدر گذر
جامی صریر خامه ات «انی انا الله » است
گویا که تو کلیم شدی خامه ات شجر