شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

نبود عروس ملک سزای کنار و بوس

بؤساً لک ار کنار نگیری ازین عروس


شه را چو در دوام بقا اختیار نیست

دم دم چرا خطاب رسد هر دمش ز کوس


مجنون که دور مانده ز لیلیست روز و شب

جانی پر از دریغ و زبانی پر از فسوس


این بس که در نواحی حی می برد به روز

شب در سماع شوق به بانگ سگ و خروس


بردند آب صفوت رندان پاکباز

پیران گول گیر و مریدان چاپلوس


لُبّ است سرّ عشق و سبوس است مابقی

لب کی شناسد آنکه بود درخور سبوس


جامی تو مرغ عالم یکرنگی آمدی

بر خویش بشکن این قفس عاج و آبنوس


نظر خود را بنویسید

نظرات