شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف

شکار چشم تو حوران «قاصرات الطرف »


دو جوی خون ز دو چشمم به صفحه رخ زرد

چو جدولیست مثنی کشیده از شنجرف


مگوی لاچو ز لعل لب تو خواهم کام

که می کند ز دلم نفی جنس صبر این حرف


نبرد صرفه ز تصریف دهر جز پیری

که کرد نقد جوانی به عشق خوبان صرف


چه سان بریم ز دریای عشق روبه کنار

نهنگ حادثه کشتی شکاف و دریا ژرف


بهار عمر مرا گر نه دی رسید از پی

چرا نشست به فرقم بیاض شیب چو برف


ز جام حسن تو جامی کشیده باده عشق

مزید جودت مظروف شد لطافت ظرف


نظر خود را بنویسید

نظرات