شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کرد عشق

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

چون جمال خود هم اندر خود تماشا کرد عشق

رفت و نام عاشق و معشوق پیدا کرد عشق


بود عاشق باطن و معشوق ظاهر شد به عکس

سرباطن را چو در ظاهر هویدا کرد عشق


خود به خود می دید خود را بهر تکمیل ظهور

بر من و تو جلوه در مرآت اشیا کرد عشق


چون ز اشیا هریکی مرآت اسم دیگر است

زان مرائی بر دل ما کشف اسما کرد عشق


چون از اسما حسب الامکان حظ خود برداشتم

روی سیر ما ز اسما در مسما کرد عشق


خواست تا بیند به چشم ما جمال خویش را

لاجرم جا در سواد دیده ما کرد عشق


تا نبیند در همه کون و مکان جز نور او

چشم جامی را به نور خویش بینا کرد عشق


نظر خود را بنویسید

نظرات