شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

نشان پای سگانت که بر زمین بینم

برآسمان شرف هست عقد پروینم


برآن سرم به رهت کرده پای از سر خویش

که تا به جاست سر من ز پای ننشینم


جمال عارض و خط تو یاد می‌آید

به گرد صفحه باغ از خط ریاحینم


چو آمدی به سرم عمر رفته باز آمد

برفت جان چو خرامان شدی ز بالینم


کند خراش غمت ساز چون بریشم چنگ

هزار ناله ز هر تار دلق پشمینم


چگونه لاف زنم با کسان ز دین درست

هزار رخنه ز عشق تو بیش در دینم


چنین که چرخ دغا مهره دزد شد جامی

ازین بساط همان به که مهره برچینم


نظر خود را بنویسید

نظرات