شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم

به پیشت از خوی خجلت جبین همی شویم


چنان ز مهر تو پر شد دلم که می تابد

هلال نور زهر استخوان پهلویم


ز میل ابروی تو دست داشتم چه کنم

نمی رسد به کمان تو زور بازویم


شبی که بی تو به زانو نهاده روگریم

به یک دو دم گذرد سیل خون ز زانویم


برآستان تو می ایستم به قصد نماز

سجود خاک درت را بهانه می جویم


به سان نقطه منم درمیانه بی سر و پای

گرفته دایره عشق تو ز هر سویم


ز جام عشق غزالی چو جامیم شده مست

نه بر عبث غزل عاشقانه می گویم


نظر خود را بنویسید

نظرات