شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

دیده از جلوه بتان بستیم

در ببستیم و از بلا رستیم


بود دامی ز زلفشان هر موی

به سلامت ز دامشان جستیم


چون نیامد به دست دامنشان

پا به دامن کشیده بنشستیم


نقد زاهد جواهر سبحه ست

ما ازین نقدها تهیدستیم


بوی می داد خاک میخانه

سالها شد ز بوی آن مستیم


بین کرامت که چون به شیشه می

توبه همچو سنگ بشکستیم


گفته ای مست کیستی جامی

مست عشقیم هرکجا هستیم


نظر خود را بنویسید

نظرات