شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

بی رخت چون به چمن راه کنم

سوی گل بنگرم و آه کنم


شرح حالم چو غم آرد حاشا

که ز حال خودت آگاه کنم


قصه هجر دراز و تو ملول

ادب آنست که کوتاه کنم


کفش زن از سر خواری به سرم

تا کلاه شرف و جاه کنم


قصد من روی تو باشد هرجا

ذکر مهر و صفت ماه کنم


هر شبی تا سر کویت جان را

همره آه سحرگاه کنم


گر دلت مردن جامی خواهد

کار بر موجب دلخواه کنم


نظر خود را بنویسید

نظرات