شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

از نهانخانه وصل تو جدا افتادم

بین کجا بودم ازین پیش و کجا افتادم


جانم از سطوت بی چونی تو بی چون بود

دور ماندم ز تو در چون و چرا افتادم


اصل هر نغمه که باشد نفس رحمت توست

من ازان نغمه اصلی چو صدا افتادم


داشتم با تو فراغت ز بلی و ز بلا

یک بلی گفتم ودر دام بلا افتادم


بودم از هستی خود تیره دل و تشنه جگر

روی تو دیدم و در بحر صفا افتادم


نیست جایی ز تو خالی به تمنای تو بود

که درین هاویه حرص و هوا افتادم


جامی از جام می عشق توام ای ساقی

دست من گیر به جامی که ز پا افتادم


نظر خود را بنویسید

نظرات