شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله

گر خر رود به خرگله نتوان ز خر گله


از صوت طفل خرد تواجد کند بلی

راه سماع خر بود آواز زنگله


آسودگی مجوی ز واعظ که خلق را

جز درد سر نمی دهد از بانگ و مشغله


روشن نشد ز پرتو گفتار او ولی

کی کرم شبچراغ کند کار مشعله


شیخ خمیده پشت که آرد به چله روی

از بهر صید عام کمان می کند چله


فرض است عشق و هر چه بجز عشق نافله ست

تا چند ترک فرض کنی بهر نافله


جامی رساند سلسله خود به اهل فقر

لیکن به هیچ جا نرسد کس به سلسله


نظر خود را بنویسید

نظرات