شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش واسطة العقد

گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی

که زود می روی ای جان و دیر می آیی


زمان وصل بسی کوته است و هجر دراز

دگر نماند درین محنتم شکیبایی


برون فتاد دلم بی رخت ز پرده صبر

روا مدار که کارم کشد به رسوایی


مرا چه طاقت روی تو دیدن از نزدیک

بس اینکه گوشه برقع ز دور بنمایی


به آستان توام همچو در ستاده به پای

به گوش حلقه خدمت به هر چه فرمایی


مکن به نکته شیرین چو طوطیم تحسین

که من ز لعل لبت دارم این شکر خایی


به کوی زاهدی آسودگی مجو جامی

قدم برون نه ازین کوی تا بیاسایی


نظر خود را بنویسید

نظرات