قطعات
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی بخش واسطة العقد
قطعات
شمارهٔ ۱: جامی سخن بر آینه دل بود چو زنگ
شمارهٔ ۲: هیچ کس را نشود دنیی و دین جمع به هم
شمارهٔ ۳: جامی آمد درین سرای نبرد
شمارهٔ ۴: آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار
شمارهٔ ۵: درونی پر طمع جامی مزن طعن
شمارهٔ ۶: رنج بیگانه در سفر بردن
شمارهٔ ۷: هرچه خواهی بگویی ای خواجه
شمارهٔ ۸: خوش آمد صحبت احباب جامی
شمارهٔ ۹: یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت
شمارهٔ ۱۰: ای که در تاج و نگین داری روی
شمارهٔ ۱۱: هر قلمزن راکه باشد ظلم خوی
شمارهٔ ۱۲: ای کریمانی که پیش چشمتان
شمارهٔ ۱۳: شدی جامی چو پیر از گردش دهر
شمارهٔ ۱۴: غافلی می گفت کای بنا بنای خانه ام
شمارهٔ ۱۵: ای وجودت به دانش و بخشش
شمارهٔ ۱۶: جامیا تا به کی غم مهمان
شمارهٔ ۱۷: می خورد طعمه های رنگارنگ
شمارهٔ ۱۸: هر چند شود عدو زبونت
شمارهٔ ۱۹: کنم حرفی ز حکمت بر تو املا
شمارهٔ ۲۰: آن یکی خواهد به شهوت زن که تا فرزند او
شمارهٔ ۲۱: زاهل شر جامی اگر صد زخم بر جان آیدت
شمارهٔ ۲۲: دیده درد دیده را گفتند
شمارهٔ ۲۳: کلامت بس دقیق افتاد کلا
شمارهٔ ۲۴: دی حاسد کم موی ز اشعار افاضل
شمارهٔ ۲۵: ای سفله بس که گفته تو خنده آورد
شمارهٔ ۲۶: تازی سوار مجنون ملک سخن گرفته
شمارهٔ ۲۷: فرزند ظهیرالدین پنجم ز محرم
شمارهٔ ۲۸: نور دیده ظهیر دین که فتاد
شمارهٔ ۲۹: خوشنویسی چو عارض خوبان
شمارهٔ ۳۰: به کلک فلان خوشنویس شعر مرا
شمارهٔ ۳۱: فغان از دست آن کاتب که کلکش
شمارهٔ ۳۲: جدول آسا درین صحیفه راز
شمارهٔ ۳۳: نغز خط دلبری فرستادم
شمارهٔ ۳۴: جهان پناها بادت خدا پناه که شد
شمارهٔ ۳۵: یکی خمسه ارسال کردم که خامه
شمارهٔ ۳۶: عروس حجله طبعم که شاهد سخن است
شمارهٔ ۳۷: دی فرستاد قطعه ای سوی من
شمارهٔ ۳۸: به فضل عام تو یا رب که در سرای وجود
شمارهٔ ۳۹: دی به کف دیوان خود گفتی که از صاحبدلان
شمارهٔ ۴۰: گفته ای کعبه بود خانه من
شمارهٔ ۴۱: دست در تن تن بسیار مزن ای مطرب
شمارهٔ ۴۲: چو گشت این قصب جامه یعنی که خامه
شمارهٔ ۴۳: هرکه خواهد که در زمانه به جود
شمارهٔ ۴۴: به نان خشک کاوردی به پیشم
شمارهٔ ۴۵: خواجه آورد بهر سفره ما
شمارهٔ ۴۶: پشت و پهلویی رساند از خوان شه دهدار و گفت
شمارهٔ ۴۷: به دهدار گفتم که بردار بخش
شمارهٔ ۴۸: خواجه دارد اشتری و خیمه ای
شمارهٔ ۴۹: می گفت دی خطیب که خواهم نشان شاه
شمارهٔ ۵۰: دی به حمام اندرون از فرق آن مه سرتراش
شمارهٔ ۵۱: جامیا زان چه حاصل ار به مثل
شمارهٔ ۵۲: به صحرا دید ماری آن مخنث
شمارهٔ ۵۳: به فصل دی از برفهای پیاپی