شمارهٔ ۲۳: هر شبی از تو درین گوشه کاشانه جدا

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

هر شبی از تو درین گوشه کاشانه جدا

ز آتشم شمع جدا سوزد و پروانه جدا


مرده و زنده ملولم ز ملاقات رقیب

هست دیرین مثلی گور جدا خانه جدا


چون ز بیگانگیت گریه کنم بر غم خویش

از غمم خویش جدا گرید و بیگانه جدا


دل که محروم نشسته ست ازان عارض و خال

مانده مرغیست هم از آب هم از دانه جدا


چونکه مشاطه صفت چهره و زلف آرایی

کشد از غیرتم آیینه جدا شانه جدا


ای خوش آن مفلس از پای فتاده ز خمار

کش سبو دست جدا گیرد و پیمانه جدا


نظم جامی دگر و گفته واعظ دگر است

سر توحید جدا باشد و افسانه جدا


نظر خود را بنویسید

نظرات