شمارهٔ ۹۱: خط تو خضر را به سیه پوشی آورد

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

خط تو خضر را به سیه پوشی آورد

لعلت مسیح را به قدح نوشی آورد


هستم همه خطا را چه کنم گرنه لطف تو

آیین عفو و رسم خطاپوشی آورد


ترسم چنین که شیفته دشمنان شدی

کز یاد دوستانت فراموشی آورد


قصد هلاک اهل وفا چون کند قضا

روی دلت به راه جفا کوشی آورد


تدبیر عقل و هوش زده راه عالمی

خوش آن که ره به عالم بیهوشی آورد


بیرون ز پیرهن چو تنت را کنم خیال

در جانم آرزوی هم آغوشی آورد


گوشی بنه به جامی دلخسته پیش ازان

کش مردن از فراق تو خاموشی آورد


نظر خود را بنویسید

نظرات