شمارهٔ ۱۲۵: خوبرویان جهان رسم وفا نشناسند

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

خوبرویان جهان رسم وفا نشناسند

قدر یاری و وفاداری ما نشناسند


جز ره عشق بتان راه دگر می جویند

اهل تقلید که راهی به خدا نشناسند


پای تا سر همه دردند اسیران تو لیک

چاره درد ندانند و دوا نشناسند


قاصدی محرم اسرار سراپرده تو

جز نسیم سحر و باد صبا نشناسند


چه درخشنده جبینی و فروزنده عذار

کز مهت جز به کمر یا به قبا نشناسند


مشکبویی و سیه چشم بدانسان که تو را

ز آهوی چین و غزالان خطا نشناسند


زرق و سالوس تو جامی به خراسان شد فاش

روی در مملکتی نه که تو را نشناسند


نظر خود را بنویسید

نظرات