شمارهٔ ۱۷۶: آید به برم چون تو نگاری نه و هرگز

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

آید به برم چون تو نگاری نه و هرگز

تازد به سرم چون تو سواری نه و هرگز


عمری پی یک بوسه اگر رو به تو آرم

هرگز گذرد بر لبت آری نه و هرگز


کارم چه بود عشق تو و باز غم دل

کاری به ازین دانم و باری نه و هرگز


موییست میان و سر موی است دهانت

بوسی بود امکان و کناری نه و هرگز


تار سر زلف تو دراز است کسی دید

زینسان به درازی شب تاری نه و هرگز


از نرگس مخمور تو درعین خماریم

لعل تو کند دفع خماری نه و هرگز


گر خاک شود جامی دلخسته نشیند

زین بر دل پاک تو غباری نه و هرگز


نظر خود را بنویسید

نظرات