شمارهٔ ۱۸۲: منم امروز و حالتی که مپرس

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

منم امروز و حالتی که مپرس

وز وداعت ملالتی که مپرس


رفتی و بی تو جان نرفت از تن

دارم از تو خجالتی که مپرس


مانده ز انکار عشق توست فقیه

در حجاب جهالتی که مپرس


مرغ تیر تو کرده نامه به پر

در هلاکم رسالتی که مپرس


بس هدایت طلب که از زلفت

رفته راه ظلالتی که مپرس


بهر آیینگیت صوفی شهر

داده دل را صقالتی که مپرس


شد چو طوطی ز شکرت جامی

مرغ شیرین مقالتی که مپرس


نظر خود را بنویسید

نظرات