شمارهٔ ۱۸۳: دل سپردم به دلبری که مپرس
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات
دل سپردم به دلبری که مپرس
سرو قدی سمنبری که مپرس
با رقیبان همه وفا و کرم
با اسیران ستمگری که مپرس
مردم چشمم ازخیال لبش
شد توانگر به گوهری که مپرس
می رسد دمبدم ز غمزه او
بر دلم زخم نشتری که مپرس
طوطی تلخ کامم از غم هجر
آرزومند شکری که مپرس
ای که پرسی ز قبله نظرم
طلعت ماه منظری که مپرس
او به خوبی سمر شد از جامی
جامی از وی سخنوری که مپرس