شمارهٔ ۱۸۴: لطافت لب او بین و از زلال مپرس

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

لطافت لب او بین و از زلال مپرس

خیال ابروی او بند و از هلال مپرس


ز دست دوست شکایت به دیگران خوش نیست

ملال می نگر از موجب ملال مپرس


به گوی گفت کسی حال چیست گفت ببین

فتاده در خم چوگان مرا و حال مپرس


شود ز پیر مغان حل مشکلات طریق

رموز عاشقی از پیر ماه و سال مپرس


به سر رنج و بلا جز رسیدگان نرسند

ز طفل حکمت آزار گوشمال مپرس


بتافت پرتو وصلش پس از هزار الم

کنون ز محنت اندیشه زوال مپرس


ز سر عشق اگر بوی برده ای جامی

حدیث هجر مگو قصه وصال مپرس


نظر خود را بنویسید

نظرات