شمارهٔ ۲۶۰: خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من

نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات

خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من

به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من


نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می

فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من


ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان

به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من


ز بس که از کف هم خورده جام مالامال

نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من


بود که خوی کنی با من از خدا خواهم

که مانده در همه عالم همین تو باشی و من


گرفته جای رقیبان همه به زیر زمین

به هم نشسته به روی زمین تو باشی و من


ز شهر کرده چو جامی جلا ز طعن کسان

گهی به روم شده گه به چین تو باشی و من


نظر خود را بنویسید

نظرات