شمارهٔ ۲۸۶: به شب فروخته رو خانهٔ که میپرسی
نوشته جامی در دیوان اشعار جامی فصل غزلیات بخش خاتمة الحیات
به شب فروخته رو خانهٔ که میپرسی
به شمع ره سوی کاشانهٔ که میپرسی
به عشوه در حرم کعبه پرسیم خانه
چه کعبه و چه حرم خانهٔ که میپرسی
ز زلف و خال تو دلهای ما گرفتارند
خبر ز دامگه و دانهٔ که میپرسی
به هر زبان ز تو افسانهای و خستهدلان
نهاده گوش که افسانهٔ که میپرسی
دل هزار کس از عشق توست دیوانه
ولی تو از دل دیوانهٔ که میپرسی
ز جام لعل تو مست است عقل ازو هردم
حدیث ساغر و پیمانهٔ که میپرسی
یکیست گنج به ویرانه جهان جامی
سراغ گنج به ویرانهٔ که میپرسی