بخش ۵۳ - مخاطبة مع المکاشفین بسر القدر

نوشته جامی در هفت اورنگ فصل دفتر اول بخش سلسلةالذهب

ای مکاشف شده به سر قدر

پرده جد و اجتهاد مدر


بگذار از خویش و در خدای گریز

بگسل از خویش و در خدای آویز


گرچه تو ز اختیار مأموری

لیک در اختیار مجبوری


بین درین کارگاه وهم و خیال

خویش را در مجاری افعال


قالبی ز اختیار خود عاری

گشته افعال حق بر او جاری


هر چه جاری شود بر او ز افعال

بنگر کز دو نیست بیرون حال


یا ز اسباب قرب رضوان است

یا ز آثار بعد و خذلان است


گر ز قسم نخست باشد کار

نعمت حق شمار و شکرگزار


اذ من الشکر عم آلاؤه

و من الشکر دام نعماؤه


شکر باشد کلید گنج مزید

گنج خواهی مده ز دست کلید


ور ز قسم دوم بود کارت

شمر از نفس زشت کردارت


جرم و عصیان به سوی خویش افکن

سر شرمندگی به پیش افکن


معذرت پیشه گیر و استغفار

عجز و فقر و شکستگی پیش آر


کای خدا بنده گنهکارم

گرد خود کوهها گنه دارم


نیست غیر از تو عذر خواه تو کس

عذر من عفو کرده و کاه تو بس


نظر خود را بنویسید

نظرات