بخش ۱۴۵ - در بیان سهر و بیخوابی که رکن چهارم ولایت و مقام ابدال است

نوشته جامی در هفت اورنگ فصل دفتر اول بخش سلسلةالذهب

خواب مرگ و حیات بیداریست

صلح مرگ از حیات بیزاریست


می گریزی ز زخم نشتر مرگ

چه کنی روی در برادر مرگ


خواب دزدیست زندگانی کاه

نقد خود را ز دزد دار نگاه


مثلی روشن است بر که و مه

که سپردن به دزد کالا به


مگر این دزد ازان بود بالا

که سپردن توان به او کالا


باشد ای کرده رو به راه طلب

نیم عمر تو روز و نیمی شب


شب تو چون همه گذشت به خواب

عر تو نیمه شد به وقت حساب


بر تو خواهی دراز گردد روز

چیزی از شب بدزد و بر وی دوز


فی المثل گر شود ز عمر تو کم

روزی افتی میان غصه و غم


صد شب از عمر خویش کم کردی

غم آن از غرور کم خوردی


قصد شبگیر کن که بی شبگیر

نیست این راه انقطاع پذیر


شبروان را ز ره بریدن شب

گرچه باشد هزار گونه تعب


چون به منزل شتر بخوابانند

آن زمان مدح شبروی خوانند


انما السائرون کل رواح

یحمدون السری لدی الاصباح


نظر خود را بنویسید

نظرات