بخش ۱۶۹ - سؤال و جواب

نوشته جامی در هفت اورنگ فصل دفتر اول بخش سلسلةالذهب

ور تو گویی که کاملان بسیار

ما و من آورند در گفتار


بی شک ایشان بسی شتافته اند

وز من و ما خلاص یافته اند


ما و من بر زبان چرا رانند

غرض از ما و من که را دانند


گویم آن کس که شد ز خویش خلاص

شد به سر شهود وحدت خاص


غیر مشهود خود نداند هیچ

غیر ازان بر زبان نراند هیچ


نشود زانش ما و من مانع

هر چه گوید بر آن شود واقع


من چو گوید مرادش از من اوست

اوست چون مغز و لفظ ها همه پوست


بلکه حق بر زبان او گویاست

نطق حق از زبان او پیداست


متکلم ز خود چو گوید راز

جز من و ما دگر چه گوید باز


قایل من چو نیست جز ذوالمن

غیر ذوالمن کجا بود آن من


قطره چون بحر ساخت ناچیزش

که تواند ز بحر تمییزش


به من و ما اگر شود گویا

من و مایش بود همان دریا


گرچه آرد هزار طوفان زور

نفتدش در شهود بحر فتور


نظر خود را بنویسید

نظرات