ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
نوشته ابوسعید ابوالخیر در اشعار ابو سعید ابالخیر
ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
تکه ۱ - ابیات پراکنده از رباعیات: چون نیست شدی هست به بودی صنما - چون خاک شدی پاک شدی لاجرما
تکه ۲: مرد باید که جگر سوخته چندان بودا - نه همانا که چنین مرد فراوان بودا
تکه ۳: کار چون بسته شود بگشایدا - وز پس هر غم طرب افزایدا
تکه ۴: خداوندا بگردانی بلا را - ز آفتها نگه داری تو ما را
تکه ۵: به حق هر دو گیسوی محمد - زبون گردان زبردستان ما را
تکه ۶: نسیما جانب بستان گذر کن - بگو آن نازنین شمشاد ما را
تکه ۷: چون مرا دیدی تو او را دیدهای - چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
تکه ۸: گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور - بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
تکه ۹: گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا - به بوسه نقش کنم برگ یاسمین ترا
تکه ۱۰: در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش - مرد نابینا ببیند بازیابد راه را
تکه ۱۱: هر کسی محراب کردهست آفتاب و سنگ و چوب - من کنون محراب کردم آن نگارین روی را
تکه ۱۲: با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین - با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
تکه ۱۳: آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت - پور آزر پیش ازین آتش چو خاکستر شدهاست
تکه ۱۴: امروز به هر حالی بغداد بخاراست - کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست
تکه ۱۵: ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود - تا می خورم امروز که وقت طرب ماست
تکه ۱۶: می هست و درم هست و بت لاله رخان هست - غم نیست وگر هست نصیب دل اعداست
تکه ۱۷: هر آن دلی که ترا، سیدی بدان نظرست - خطر گرفت اگرچه حقیر و بیخطرست
تکه ۱۸: اگرچه خرد یکی شاخک گیاه بود - که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست
تکه ۱۹: هر آن دلی که نهفتست زیر هفت زمین - که تو بدو نگری همتش ز عرش برست
تکه ۲۰: صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی - یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
تکه ۲۱: ای ترک جان نکرده و جانانت آرزوست - زنار نابریده و ایمانت آرزوست
تکه ۲۲: رنج مردم ز پیشی و بیشیست - راحت و ایمنی ز درویشیست
تکه ۲۳: از دوست پیام آمد کاراسته کن کار - مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار
تکه ۲۴: ای روی تو چو روز دلیل موحدان - وی موی تو چنان چو شب ملحد از لحد
تکه ۲۵: از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد - کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد *(منتسب به چند نفر)
تکه ۲۶: آری چنین کنند کریمان که شاه کرد - سوی رهی بچشم به زرگی نگاه کرد
تکه ۲۷: هر آن شمعی که ایزد برفروزد - کسی کش پف کند سبلت بسوزد
تکه ۲۸: برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد - فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد
تکه ۲۹: عاشقی خواهی که تا پایان بری - بس که بپسندید باید ناپسند
تکه ۳۰: با خلق هر کرم که کند هم خدا کند - باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند
تکه ۳۱: مرا تو راحت جانی معاینه نه خبر - کرا معاینه آمد خبر چه سود کند
تکه ۳۲: هیچ صورتگر به صد سال از بدایع و زنگار - آن نداند کرد و نتواند که یک باران کند
تکه ۳۳: او درین فکر تا به ما چه کند - ما درین فکر تا خدا چه کند
تکه ۳۴: ما دل آسوده تا خدا چه کند - خواجه در حیله تا به ما چه کند
تکه ۳۵: بزیر قبه تقدیس مست مستانند - که هر چه هست همه صورت خدا دانند
تکه ۳۶: کار همه راست چنانکه بباید - حال شادیست شاد باشی شاید
تکه ۳۷: خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم - مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید
تکه ۳۸: هر باد که از سوی بخارا به من آید - با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
تکه ۳۹: نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ - کان باد همی از بر معشوق من آید
تکه ۴۰: بده تو بار خدایا درین خجسته سفر - هزار نصرت و شادی هزار فتح و ظفر
تکه ۴۱: چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار - دوست به نزدیک دوست، یار به نزدیک یار
تکه ۴۲: خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار - دوست بر دوست رفت و یار بر یار
تکه ۴۳: حق تعالی که مالک الملکست - لیس فی الملک غیره مالک
تکه ۴۴: معدن شادیست این معدن جود و کرم - قبله ما روی یار قبله هر کس حرم
تکه ۴۵: دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام - بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
تکه ۴۶: نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم - به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم
تکه ۴۷: بوالعجب یاری ای یار خراسانی - بنده بوالعجبیهای خراسانم
تکه ۴۸: همه جمال تو بینم چو دیده باز کنم - همه تنم دل گردد که با تو راز کنم
تکه ۴۹: مدتی هست که ما از خم وحدت مستیم - شیشه کثرت این طایفه را بشکستیم
تکه ۵۰: بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان - تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تکه ۵۱: تعویذ گشت خوی بدان روی خوب را - ورنه به چشم بد بخورندیش مردمان
تکه ۵۲: تو چنانی که ترا بخت چنانست و چنان - من چنینم که مرا بخت چنینست و چنین
تکه ۵۳: با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین - با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
تکه ۵۴: ترا روی زرد و مرا روی زرد - تو از مهر و ماه و من از مهر ماه
تکه ۵۵: بر فلک بر، دو مرد پیشه ورند - آن یکی درزی آن دگر جولاه
تکه ۵۶: ما و همین دوغوا و ترب و ترینه - پخته امروز یا ز باقی دینه
تکه ۵۷: حال عالم سر به سر پرسیدم از فرزانهای - گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای
تکه ۵۸: ای بار خدا به حق هستی - شش چیز مرا مدد فرستی
تکه ۵۹: ای ساقی پیش آر ز سرمایه شادی - زان می که همی تابد چون تاج قبادی
تکه ۶۰: ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی - چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
تکه ۶۱: تنگ دلی نی و دل تنگ نی - تنگدلان را بر ما رنگ نی
تکه ۶۲: صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی - یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی