بخش ۳: چو بشناخت آهنگری پیشه کرد

نوشته فردوسی در شاهنامه فردوسی فصل هوشنگ

چو بشناخت آهنگری پیشه کرد

از آهنگری ارّه و تیشه کرد


چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت

ز دریای‌ها رودها را بتاخت


به جوی و به رود آب‌ها راه کرد

به فرخندگی رنج کوتاه کرد


چراگاه مردم بدان برفزود

پراگند پس تخم و کشت و درود


برنجید پس هر کسی نان خویش

بورزید و بشناخت سامان خویش


بدان ایزدی جاه و فرّ کیان

ز نخچیر گور و گوزن ژیان


جدا کرد گاو و خر و گوسفند

به ورز آورید آن‌چه بُد سودمند


ز پویندگان هر چه مویش نکوست

بکشت و به سرشان برآهیخت پوست


چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم

چهارم سمور است کش موی گرم


بر این گونه از چرم پویندگان

بپوشید بالای گویندگان


برنجید و گسترد و خورد و سپرد

برفت و به جز نام نیکی نبرد


بسی رنج برد اندر آن روزگار

به افسون و اندیشهٔ بی‌شمار


چو پیش آمدش روزگار بهی

از او مردری ماند تخت مهی


زمانه ندادش زمانی درنگ

شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ


نپیوست خواهد جهان با تو مهر

نه نیز آشکارا نمایدت چهر


نظر خود را بنویسید

نظرات