غزلیات
نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شماره ۱: ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
شماره ۲: صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را
شماره ۳: مرا دردیست اندر دل که درمان نیستش یارا
شماره ۴: گه از می تلخ میکن آن دو لعل شکرافشان را
شماره ۵: زمانه شکل دیگر گشت و رفت آن مهربانیها
شماره ۶: بیم است که سودایت دیوانه کند ما را
شماره ۷: آن طره به روی مه بنهاد سر خود را
شماره ۸: چنانی در نظر نظارگان را
شماره ۹: صبا نو کرد باغ و بوستان را
شماره ۱۰: گل من سبزه زاری کرد پیدا
شماره ۱۱: چو بگشایی لب شکر شکن را
شماره ۱۲: درآمد در دل آن سلطان دلها
شماره ۱۳: زهی وصف لبت ذکر زبانها
شماره ۱۴: بهر شکار آمد برون کژ کرده ابرو ناز را
شماره ۱۵: جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا
شماره ۱۶: بشکفت گلها در چمن، ای گلستان من بیا
شماره ۱۷: وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را
شماره ۱۸: شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را
شماره ۱۹: گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را
شماره ۲۰: تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا
شماره ۲۱: این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا
شماره ۲۲: گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
شماره ۲۳: در خم گیسوی کافر کیش داری تارها
شماره ۲۴: گم شدم در سر آن کوی، مجویید مرا
شماره ۲۵: ای شده ماه نما دیده بدخوی مرا
شماره ۲۶: وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
شماره ۲۷: خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
شماره ۲۸: قدری بخند و از رخ قمری نمای ما را
شماره ۲۹: هر که زیر پیرهن بیند مرا
شماره ۳۰: ای جهانی بنده چون من مر ترا
شماره ۳۱: باغم عشق تو می سازیم ما
شماره ۳۲: شاخ نرگس را ببرد اینک صبا
شماره ۳۳: وه که اگر روی تو در نظر آید مرا
شماره ۳۴: ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را
شماره ۳۵: طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را
شماره ۳۶: ای رخ زیبای تو آینه سینه ها
شماره ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا
شماره ۳۸: نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را
شماره ۳۹: گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را
شماره ۴۰: دیدم بسی زمانه مردآزمای را
شماره ۴۱: جان بر لب است عاشق بخت آزمای را
شماره ۴۲: هنگام آشتی ست بت خشمناک را
شماره ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را
شماره ۴۴: باز آرزوی آن بت چین میکند مرا
شماره ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما را
شماره ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را
شماره ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را
شماره ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را
شماره ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را
شماره ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را
شماره ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا
شماره ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را
شماره ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را
شماره ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا
شماره ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را
شماره ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها
شماره ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک را
شماره ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را
شماره ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
شماره ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را
شماره ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را
شماره ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما
شماره ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم را
شماره ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا
شماره ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلوه بستان را
شماره ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز را
شماره ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را
شماره ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را
شماره ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شبها
شماره ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا
شماره ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را
شماره ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مفتون را
شماره ۷۳: چه اقبال است این یا رب که دولت داده رو ما را
شماره ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را
شماره ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
شماره ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
شماره ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را
شماره ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا
شماره ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا
شماره ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را
شماره ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا
شماره ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را
شماره ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را
شماره ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما را
شماره ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را
شماره ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها
شماره ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله را
شماره ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را
شماره ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا
شماره ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا
شماره ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا
شماره ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را
شماره ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ترا
شماره ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند را
شماره ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد را
شماره ۹۶: من ز بهرت دوست دارم جان عشقاندیش را
شماره ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران را
شماره ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را
شماره ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را
شماره ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها
شماره ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها
شماره ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را
شماره ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخسارها
شماره ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پرده را
شماره ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را
شماره ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را
شماره ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را
شماره ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را
شماره ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب
شماره ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گلاب
شماره ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب
شماره ۱۱۲: قندیست آتشینرو، شمعیست انگبینلب
شماره ۱۱۳: میریزد از تری ز تو، ای جان فزای، آب
شماره ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب
شماره ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خوب
شماره ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقاب
شماره ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خوب
شماره ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خواب
شماره ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب
شماره ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تاب
شماره ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب
شماره ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب
شماره ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب
شماره ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت
شماره ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت
شماره ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
شماره ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت
شماره ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت
شماره ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت
شماره ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت
شماره ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیست
شماره ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست
شماره ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
شماره ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست
شماره ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
شماره ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است
شماره ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست
شماره ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت
شماره ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت
شماره ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست
شماره ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست
شماره ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست
شماره ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست
شماره ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است
شماره ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است
شماره ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست
شماره ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست
شماره ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست
شماره ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست
شماره ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست
شماره ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست
شماره ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست
شماره ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست
شماره ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست
شماره ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست
شماره ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست
شماره ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست
شماره ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست
شماره ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است
شماره ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست
شماره ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست
شماره ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست
شماره ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است
شماره ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست
شماره ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت
شماره ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت
شماره ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت
شماره ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت
شماره ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست
شماره ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست
شماره ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست
شماره ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست
شماره ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است
شماره ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست
شماره ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست
شماره ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است
شماره ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست
شماره ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است
شماره ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است
شماره ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست
شماره ۱۸۱: ای خوانده بتان حسن، شاهت
شماره ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت
شماره ۱۸۳: وقتی غباری زآستان بفرست سوی چاکرت
شماره ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرفت
شماره ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگرفت
شماره ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان برگرفت
شماره ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو گرفت
شماره ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت
شماره ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت
شماره ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست
شماره ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست
شماره ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده نیست
شماره ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خواهد گذشت
شماره ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت
شماره ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زاری گذشت
شماره ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این باد چیست
شماره ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خوش است
شماره ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم نداشت
شماره ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت
شماره ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است
شماره ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست
شماره ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی تست
شماره ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب است
شماره ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع است
شماره ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ست
شماره ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زنی ست
شماره ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده است
شماره ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست
شماره ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز دست
شماره ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نشست
شماره ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ست
شماره ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان عاقبت
شماره ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت
شماره ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت
شماره ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است
شماره ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است
شماره ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت
شماره ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نرفت
شماره ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوست
شماره ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذشت
شماره ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست
شماره ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست
شماره ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است
شماره ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی است
شماره ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه خم است
شماره ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلانست
شماره ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد رفت
شماره ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت
شماره ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون رفت
شماره ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت
شماره ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان داشت
شماره ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد داشت
شماره ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان اینجاست
شماره ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آنجاست
شماره ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست
شماره ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست
شماره ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چونست
شماره ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ست
شماره ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم بوده ست
شماره ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست
شماره ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست
شماره ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت
شماره ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت
شماره ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چونست
شماره ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
شماره ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت
شماره ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت
شماره ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت
شماره ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت
شماره ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است
شماره ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است
شماره ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است
شماره ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت
شماره ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت
شماره ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت
شماره ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست
شماره ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است
شماره ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است
شماره ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است
شماره ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست
شماره ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است
شماره ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست
شماره ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است
شماره ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست
شماره ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت
شماره ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست
شماره ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات
شماره ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است
شماره ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است
شماره ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است
شماره ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو نیست
شماره ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است
شماره ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست
شماره ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان نرفت
شماره ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیست
شماره ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست
شماره ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست
شماره ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست
شماره ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست
شماره ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت
شماره ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت
شماره ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت
شماره ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نیست
شماره ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست
شماره ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست
شماره ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
شماره ۲۸۷: بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
شماره ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست
شماره ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست
شماره ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست
شماره ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست
شماره ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست
شماره ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست
شماره ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده ست
شماره ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ست
شماره ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است
شماره ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است
شماره ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت
شماره ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرفت
شماره ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت
شماره ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت
شماره ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت
شماره ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت
شماره ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کجاست
شماره ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست
شماره ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست
شماره ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است
شماره ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است
شماره ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست
شماره ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست
شماره ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کیست
شماره ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است
شماره ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است
شماره ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است
شماره ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ایست
شماره ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کسی ست
شماره ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت
شماره ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت
شماره ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من است
شماره ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من است
شماره ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من است
شماره ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت
شماره ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت
شماره ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت
شماره ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت
شماره ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است
شماره ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است
شماره ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است
شماره ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ است
شماره ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نیست
شماره ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست
شماره ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست
شماره ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت
شماره ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخت
شماره ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخت؟
شماره ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت
شماره ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داشت
شماره ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست
شماره ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راست
شماره ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراست
شماره ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست
شماره ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست
شماره ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست
شماره ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است
شماره ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است
شماره ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه ست
شماره ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت
شماره ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست
شماره ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست
شماره ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است
شماره ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است
شماره ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است
شماره ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است
شماره ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست
شماره ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست
شماره ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است
شماره ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است
شماره ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است
شماره ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است
شماره ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است
شماره ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست
شماره ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست
شماره ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت
شماره ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت
شماره ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است
شماره ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره میگفت
شماره ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفتهست
شماره ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است
شماره ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست
شماره ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست
شماره ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیدهست
شماره ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت
شماره ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت
شماره ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست
شماره ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست
شماره ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است
شماره ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست
شماره ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست
شماره ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
شماره ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست
شماره ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است
شماره ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت
شماره ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چیست
شماره ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت
شماره ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست
شماره ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب نیست
شماره ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است
شماره ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت
شماره ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان کرده است
شماره ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یافته ست
شماره ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت
شماره ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواهم یافت
شماره ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل هست؟
شماره ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخت
شماره ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست
شماره ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است
شماره ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است
شماره ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ست
شماره ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و راست
شماره ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست
شماره ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت
شماره ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت
شماره ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی هست
شماره ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این است
شماره ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیدهست
شماره ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج
شماره ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد گنج
شماره ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ
شماره ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ
شماره ۴۱۰: ز من در هجر او هردم فغان زار میآید
شماره ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و جان بر باد
شماره ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلزار میآید
شماره ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش میآید
شماره ۴۱۴: صبا میجنبد و آن مست ما را خواب میآید
شماره ۴۱۵: زمستان میرود، ایام گلها پیش میآید
شماره ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده میآید؟
شماره ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد میآید
شماره ۴۱۸: چه شد کان سرو سیماندام سوی من نمیآید
شماره ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون آید
شماره ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در درون آید
شماره ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درون آید
شماره ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشان آید
شماره ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود آید
شماره ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر زمین آمد
شماره ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خواب آمد
شماره ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری آمد
شماره ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خواهم شد
شماره ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خواهم شد
شماره ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خواهم شد
شماره ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک خواهد شد
شماره ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخواهی شد
شماره ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان گم شد
شماره ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در هم شد
شماره ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن چنان باشد
شماره ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن باشد
شماره ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد
شماره ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد
شماره ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی همین باشد
شماره ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش میباشد
شماره ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب میگردد
شماره ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خوابآلود میگردد
شماره ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خونخوار میگردد
شماره ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا سحر گردد
شماره ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گردد
شماره ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد
شماره ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیرد
شماره ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گیرد
شماره ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد
شماره ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دارد
شماره ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسون آرد
شماره ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جهان افتد
شماره ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد
شماره ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد کی ماند
شماره ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی داند
شماره ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمیماند
شماره ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی بیند
شماره ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند
شماره ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازد
شماره ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی سازد
شماره ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمیسوزد
شماره ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه میخیزد
شماره ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خواهم زد
شماره ۴۶۳: دلت هر لحظه میگردد کجا روی وفا روید؟
شماره ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بیاساید
شماره ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر درنمیگنجد
شماره ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر غلتد
شماره ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی یار خود
شماره ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد
شماره ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد
شماره ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد
شماره ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آید
شماره ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار آید
شماره ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید
شماره ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون ناید
شماره ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد
شماره ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو نبود
شماره ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد
شماره ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار افتد
شماره ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد
شماره ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بیند
شماره ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد
شماره ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه توان کرد
شماره ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کرد
شماره ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد
شماره ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد
شماره ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند
شماره ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند
شماره ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند
شماره ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند
شماره ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند
شماره ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چند
شماره ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان دید
شماره ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند
شماره ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید
شماره ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید
شماره ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
شماره ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود
شماره ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید
شماره ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ماند
شماره ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند
شماره ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند
شماره ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند
شماره ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد
شماره ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آمد
شماره ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید
شماره ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید
شماره ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد
شماره ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید
شماره ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید
شماره ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید
شماره ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد
شماره ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد
شماره ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد
شماره ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد
شماره ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد
شماره ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد
شماره ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد
شماره ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد
شماره ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد
شماره ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد
شماره ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد
شماره ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد
شماره ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد
شماره ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد
شماره ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید
شماره ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد
شماره ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند
شماره ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند
شماره ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید
شماره ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد؟
شماره ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد؟
شماره ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود
شماره ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود
شماره ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند
شماره ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید
شماره ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید
شماره ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند
شماره ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند
شماره ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند
شماره ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند
شماره ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن
شماره ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند
شماره ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد
شماره ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد
شماره ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد
شماره ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد
شماره ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد
شماره ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد
شماره ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد
شماره ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد
شماره ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد
شماره ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد
شماره ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد
شماره ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد
شماره ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد
شماره ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد
شماره ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد
شماره ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد
شماره ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد
شماره ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد
شماره ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد
شماره ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد
شماره ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند
شماره ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند
شماره ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد
شماره ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد
شماره ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد
شماره ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید
شماره ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید؟
شماره ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید
شماره ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید
شماره ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید
شماره ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید
شماره ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد
شماره ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد؟
شماره ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد
شماره ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد
شماره ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود
شماره ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود
شماره ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد
شماره ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد
شماره ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد
شماره ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید
شماره ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید
شماره ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد
شماره ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد
شماره ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد
شماره ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد
شماره ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد
شماره ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد
شماره ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد
شماره ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد
شماره ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید
شماره ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید
شماره ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید
شماره ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید
شماره ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد
شماره ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد
شماره ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد
شماره ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود
شماره ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد؟
شماره ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید
شماره ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان در رسد
شماره ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ مهمان کی رسد
شماره ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از چه شد
شماره ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز شد
شماره ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب ناب خود
شماره ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشانی ناز خود
شماره ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یارا بود
شماره ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون بود
شماره ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا می رود
شماره ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صحرا شود
شماره ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کند
شماره ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان بشکند
شماره ۶۱۵: خاطر به سوی دلبری هر لحظه ما را میکشد
شماره ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها میکشد
شماره ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد
شماره ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن فتد
شماره ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دمد
شماره ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب شد
شماره ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چه شد
شماره ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شود
شماره ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود
شماره ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و جان بود
شماره ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می دهد
شماره ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا زند
شماره ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار تو آید؟
شماره ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آید
شماره ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بماند
شماره ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود
شماره ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب بود
شماره ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما یار بود
شماره ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای خویش بود
شماره ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم نبود
شماره ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده بود
شماره ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود
شماره ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خواهم کشید
شماره ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کشید
شماره ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواهم کشید
شماره ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم کشید
شماره ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا کشند
شماره ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان شدند
شماره ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد فتاد
شماره ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد فتاد
شماره ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند
شماره ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بماند
شماره ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند
شماره ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کردهاند
شماره ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه اند
شماره ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم کنند
شماره ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
شماره ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد
شماره ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار کرد
شماره ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ریختند
شماره ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به باد
شماره ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را مباد
شماره ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامراد
شماره ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر دمید
شماره ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو بلند
شماره ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، باز آی زود
شماره ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر میکند
شماره ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوستداری میکند
شماره ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی میکند
شماره ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی میکند
شماره ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم میکند
شماره ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی میکند
شماره ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود
شماره ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیرون رود
شماره ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون رود
شماره ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون برد
شماره ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود
شماره ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد
شماره ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذرد
شماره ۶۷۴: یار من گویند آنجا گاه گاهی بگذرد
شماره ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذرد
شماره ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بنگرد
شماره ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک زد
شماره ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود
شماره ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان بود
شماره ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
شماره ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
شماره ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان زاده شد
شماره ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد
شماره ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره شد
شماره ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می کشد
شماره ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می کشد
شماره ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری کشد
شماره ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش می نهد
شماره ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد
شماره ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی هم رسد
شماره ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم زند
شماره ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد
شماره ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نامد
شماره ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آمد
شماره ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد
شماره ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبان شد
شماره ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد
شماره ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای درآید
شماره ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند
شماره ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند
شماره ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید
شماره ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید
شماره ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند
شماره ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
شماره ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد
شماره ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید
شماره ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید
شماره ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبرد
شماره ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود
شماره ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند
شماره ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به باد
شماره ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد
شماره ۷۱۳: شب ز سوزی که بر این جان حزین میگذرد
شماره ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گذرد
شماره ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند
شماره ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کند
شماره ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند
شماره ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند
شماره ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود
شماره ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه شود
شماره ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود
شماره ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبود
شماره ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود
شماره ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
شماره ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند
شماره ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکند
شماره ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد
شماره ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان میگذرد
شماره ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که زند
شماره ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا میآید؟
شماره ۷۳۱: سبزهها میدمد و آب روان میآید
شماره ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلبشکن میآید
شماره ۷۳۳: گرچه در کشتن عشاق زبون میآید
شماره ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید
شماره ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز آید
شماره ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد
شماره ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
شماره ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد
شماره ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد؟
شماره ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد
شماره ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد
شماره ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت باشد
شماره ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر میشد
شماره ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد
شماره ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد
شماره ۷۴۶: هرکسی روز وداع از پی محمل میشد
شماره ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
شماره ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد
شماره ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد
شماره ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد
شماره ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد
شماره ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد
شماره ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد
شماره ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد
شماره ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد
شماره ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد
شماره ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود میپیچد
شماره ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند
شماره ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند
شماره ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید
شماره ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید
شماره ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود
شماره ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود
شماره ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود
شماره ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد
شماره ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد
شماره ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد
شماره ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردند
شماره ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند
شماره ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید
شماره ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید
شماره ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد
شماره ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند
شماره ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند
شماره ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد
شماره ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد
شماره ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد
شماره ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود
شماره ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود
شماره ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید
شماره ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند
شماره ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند
شماره ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند
شماره ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود
شماره ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود
شماره ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد
شماره ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد
شماره ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد
شماره ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد
شماره ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان میشود
شماره ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند
شماره ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی میکند
شماره ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد
شماره ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد
شماره ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند
شماره ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد
شماره ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود
شماره ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود
شماره ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد
شماره ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان برید
شماره ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید
شماره ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند
شماره ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود
شماره ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید
شماره ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید
شماره ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آب نویسند
شماره ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد
شماره ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد
شماره ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد
شماره ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید
شماره ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود
شماره ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود
شماره ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون میشود
شماره ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد
شماره ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد
شماره ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد
شماره ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باشد
شماره ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد
شماره ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد
شماره ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد
شماره ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید
شماره ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آید
شماره ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید
شماره ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد؟
شماره ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند
شماره ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟
شماره ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید
شماره ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند
شماره ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگنجد
شماره ۸۳۰: دل بیرخ تو صورت جان را نمیشناسد
شماره ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نبود
شماره ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود
شماره ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبود
شماره ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود
شماره ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود؟
شماره ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که بود؟
شماره ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود؟
شماره ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود
شماره ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریدهاند
شماره ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیدهاند
شماره ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریدهاند
شماره ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند
شماره ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبستهاند
شماره ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنند
شماره ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید
شماره ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشید
شماره ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید
شماره ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد
شماره ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد
شماره ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستاد
شماره ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب برد
شماره ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند
شماره ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید
شماره ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد
شماره ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود؟
شماره ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفتهست و میرود
شماره ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد میرود
شماره ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود
شماره ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رود
شماره ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان رود
شماره ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود
شماره ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود
شماره ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمیبرد
شماره ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد
شماره ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد
شماره ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد
شماره ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود
شماره ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود
شماره ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود
شماره ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمیشود
شماره ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شود
شماره ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد
شماره ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام شد
شماره ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد
شماره ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد
شماره ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد
شماره ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد
شماره ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود
شماره ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود
شماره ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند
شماره ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند
شماره ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار میکند
شماره ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند
شماره ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد
شماره ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد
شماره ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند
شماره ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند
شماره ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چکد
شماره ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآید
شماره ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآید
شماره ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز برآید
شماره ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب درآید
شماره ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیابد
شماره ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد
شماره ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد
شماره ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نیر زد
شماره ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر خود
شماره ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید
شماره ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو باشد
شماره ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود
شماره ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود
شماره ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود
شماره ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه سود؟
شماره ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید
شماره ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید
شماره ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند
شماره ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه میطلبد
شماره ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد
شماره ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
شماره ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد
شماره ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد؟
شماره ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد
شماره ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آمد
شماره ۹۱۴: گل رسید و هرکسی سوی گلستان میرود
شماره ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید
شماره ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار میآید
شماره ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید؟
شماره ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید
شماره ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
شماره ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد
شماره ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد
شماره ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد
شماره ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد
شماره ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد
شماره ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد
شماره ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد
شماره ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمیارزد
شماره ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد؟
شماره ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد
شماره ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد
شماره ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد
شماره ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند
شماره ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند
شماره ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند
شماره ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند
شماره ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد
شماره ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید
شماره ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد؟
شماره ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم کرد
شماره ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد
شماره ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد
شماره ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد
شماره ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بود
شماره ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشانم بود
شماره ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد
شماره ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند
شماره ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند *(منتسب به چند نفر)
شماره ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند
شماره ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند
شماره ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندند
شماره ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند
شماره ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد
شماره ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد
شماره ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد
شماره ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند
شماره ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد
شماره ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد
شماره ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد
شماره ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد
شماره ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد
شماره ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید
شماره ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید
شماره ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید
شماره ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود
شماره ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود؟
شماره ۹۶۶: دل که نه زعشق پاره پاره بود
شماره ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود
شماره ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود
شماره ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد
شماره ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد
شماره ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد
شماره ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد
شماره ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند
شماره ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند
شماره ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد
شماره ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود
شماره ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد
شماره ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید
شماره ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید
شماره ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد
شماره ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد
شماره ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد
شماره ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد
شماره ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد
شماره ۹۸۵: با تو در سینه جان نمیگنجد
شماره ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند
شماره ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند
شماره ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید
شماره ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند
شماره ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد
شماره ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد
شماره ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد
شماره ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد
شماره ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد
شماره ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد
شماره ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد
شماره ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند؟
شماره ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد
شماره ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند
شماره ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید
شماره ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد
شماره ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید
شماره ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید
شماره ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیزند؟
شماره ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود
شماره ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود
شماره ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند
شماره ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد
شماره ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود؟
شماره ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طرف گذری کند
شماره ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من نرسد
شماره ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروید
شماره ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند؟
شماره ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد
شماره ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگاه افتد
شماره ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوستان آمد
شماره ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی بارد
شماره ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می بارد
شماره ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگشاید
شماره ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچکد
شماره ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
شماره ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نرود
شماره ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد
شماره ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشتهاند
شماره ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند
شماره ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی کرد
شماره ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند
شماره ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بماند
شماره ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان بماند
شماره ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند
شماره ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته اند
شماره ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببرد
شماره ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند
شماره ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند؟
شماره ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود
شماره ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنید
شماره ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود
شماره ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد
شماره ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آید؟
شماره ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید
شماره ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نبود
شماره ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شود
شماره ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگشاید
شماره ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره به جز غم نفرستاد
شماره ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در نشد
شماره ۱۰۴۶: تو کز سوزم نهای واقف، دلت بر من نمیسوزد
شماره ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو باد
شماره ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود
شماره ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد
شماره ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد؟
شماره ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمیرسد
شماره ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود
شماره ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود
شماره ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود
شماره ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد دهد؟
شماره ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خواهد شد
شماره ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد
شماره ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد
شماره ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان راتر نهد
شماره ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد
شماره ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد
شماره ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد
شماره ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند
شماره ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد
شماره ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد
شماره ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد
شماره ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبود
شماره ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر
شماره ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا تر
شماره ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار
شماره ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار
شماره ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار
شماره ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار
شماره ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر
شماره ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر
شماره ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار
شماره ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور
شماره ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یار این قدر
شماره ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ای پسر
شماره ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه رضوان نگر
شماره ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از همه خونخواره تر
شماره ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من نگر
شماره ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می بری مبر
شماره ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود مگر
شماره ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنار دار
شماره ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دار
شماره ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جهان افتاده دور
شماره ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ستور
شماره ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان در نظر
شماره ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر
شماره ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قمر
شماره ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر
شماره ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار
شماره ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار
شماره ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه دگر
شماره ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گیر
شماره ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر
شماره ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر
شماره ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر
شماره ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از سر
شماره ۱۱۰۱: جولان توسنش بین، هر سو غبار دیگر
شماره ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار
شماره ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر
شماره ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر
شماره ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر
شماره ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر
شماره ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده جوتر
شماره ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر
شماره ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر
شماره ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به جای دگر
شماره ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگار، خوش تر
شماره ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار
شماره ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور
شماره ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز
شماره ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز
شماره ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز
شماره ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز
شماره ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز
شماره ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار باز
شماره ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم هنوز
شماره ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر من بریز
شماره ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز
شماره ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است امروز
شماره ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز
شماره ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
شماره ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز
شماره ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز!
شماره ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز
شماره ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز
شماره ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز
شماره ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز
شماره ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده باز
شماره ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گشت باز
شماره ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ ساز
شماره ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز
شماره ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس؟
شماره ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فریادرس
شماره ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس
شماره ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس
شماره ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس
شماره ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس
شماره ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش
شماره ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش
شماره ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش
شماره ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش
شماره ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش
شماره ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش
شماره ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش
شماره ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چار و پنج و شش
شماره ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم سوز خویش
شماره ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنام خویش
شماره ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سامان خویش
شماره ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خویش
شماره ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش
شماره ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش
شماره ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می داردش
شماره ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می خواندش
شماره ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب میخوانیش
شماره ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش
شماره ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می آیدش
شماره ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا تنش
شماره ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب کیش
شماره ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشیدوش
شماره ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
شماره ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش
شماره ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش
شماره ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش
شماره ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش
شماره ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش
شماره ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش
شماره ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگه دارندش
شماره ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خویش
شماره ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش
شماره ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش
شماره ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش
شماره ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش
شماره ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش
شماره ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای خوش
شماره ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خواهمش
شماره ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش
شماره ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش
شماره ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرمش
شماره ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش
شماره ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش
شماره ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش
شماره ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش
شماره ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش
شماره ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او باش
شماره ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش
شماره ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش
شماره ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش
شماره ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش
شماره ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش
شماره ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش
شماره ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش
شماره ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز دربانش
شماره ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل موزونش
شماره ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با مویش
شماره ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریشان داردش
شماره ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش
شماره ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان یادش
شماره ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دلبندش
شماره ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خویش
شماره ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ببخش
شماره ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای چون سیمش
شماره ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش
شماره ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط
شماره ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع
شماره ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع
شماره ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چراغ
شماره ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فراغ
شماره ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از هر طرف
شماره ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ما یک طرف
شماره ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار عشق
شماره ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق
شماره ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک
شماره ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ساکنک
شماره ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک
شماره ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رنگ
شماره ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در دل
شماره ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول
شماره ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل
شماره ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل
شماره ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل
شماره ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل
شماره ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گل
شماره ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ملول
شماره ۱۲۲۸: میرود یار و مرا آزار میماند به دل
شماره ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم دل؟
شماره ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل
شماره ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل
شماره ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل
شماره ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگر دارم
شماره ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که من دارم
شماره ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم
شماره ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو دارم
شماره ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دارم
شماره ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم
شماره ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ای دارم
شماره ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم
شماره ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش میدارم
شماره ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من دانم
شماره ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین نمی دانم
شماره ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا نمی یابم
شماره ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گریم
شماره ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می گویم
شماره ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار میترسم
شماره ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بربندم
شماره ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با تو در غلتم
شماره ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن بینم
شماره ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم
شماره ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و تن هم
شماره ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می خلد بازم
شماره ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی چنین روزم
شماره ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که من چونم؟
شماره ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم
شماره ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پایت افشانم
شماره ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بنمایم
شماره ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم
شماره ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دارم
شماره ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم
شماره ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم
شماره ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم
شماره ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم
شماره ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دانیم؟
شماره ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم
شماره ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم
شماره ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماندیم
شماره ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشانیم
شماره ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم؟
شماره ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم
شماره ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرسم؟
شماره ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گویم؟
شماره ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم
شماره ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آیم
شماره ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم
شماره ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم
شماره ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم
شماره ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم
شماره ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم
شماره ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم
شماره ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم
شماره ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم
شماره ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم
شماره ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم
شماره ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم
شماره ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم
شماره ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم
شماره ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم
شماره ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم؟
شماره ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم
شماره ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم
شماره ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم
شماره ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم
شماره ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم
شماره ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم
شماره ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم
شماره ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم
شماره ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم
شماره ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم
شماره ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام *(منتسب به چند نفر)
شماره ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم
شماره ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم
شماره ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم
شماره ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم
شماره ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم؟
شماره ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش می آیدم
شماره ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغوش آیدم
شماره ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خورده ام
شماره ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان بوده ام
شماره ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن می روم
شماره ۱۳۱۲: از غمزه ناوکزن شدی، آماجگاهت دل کنم
شماره ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکسو کنم
شماره ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم
شماره ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان کی رسم؟
شماره ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو در خون کشم
شماره ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در هم اوفتم
شماره ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در خون اوفتم
شماره ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوانه هم
شماره ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود کشم
شماره ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جفا کشم
شماره ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در کشم
شماره ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم
شماره ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم خوشیم
شماره ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود خوش بوده ایم
شماره ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن واماندهایم
شماره ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جانش کنیم
شماره ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی مقیم
شماره ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای نسیم
شماره ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری کنم
شماره ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی کنم
شماره ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوشش کنم
شماره ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
شماره ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
شماره ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیرون کنم
شماره ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون کشم
شماره ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود برکشم
شماره ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوابی داشتم
شماره ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری داشتم
شماره ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی داشتم
شماره ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام
شماره ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام
شماره ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زانو شدم
شماره ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی نهم
شماره ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم
شماره ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات جویم؟
شماره ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و رو هم
شماره ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم
شماره ۱۳۴۹: وقت آن است که ما رو به خرابات نهیم
شماره ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم
شماره ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو خسیم
شماره ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کنم
شماره ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش کنم
شماره ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم
شماره ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکنم
شماره ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، چه کنم؟
شماره ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه کنم؟
شماره ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم
شماره ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمدهام
شماره ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم
شماره ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم
شماره ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم تنم
شماره ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم
شماره ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم
شماره ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم
شماره ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم
شماره ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم
شماره ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم
شماره ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم
شماره ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دانم
شماره ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم
شماره ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم
شماره ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم
شماره ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم
شماره ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم؟
شماره ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم؟
شماره ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم؟
شماره ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم
شماره ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم
شماره ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام
شماره ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم
شماره ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم
شماره ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم
شماره ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم
شماره ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم
شماره ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم
شماره ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم
شماره ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خواهم
شماره ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان هم
شماره ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسانم
شماره ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم
شماره ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشورم
شماره ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریزم
شماره ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم
شماره ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم
شماره ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما کنیم
شماره ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کنیم
شماره ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم
شماره ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتادهام
شماره ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ایم
شماره ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشسته ایم
شماره ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم
شماره ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام
شماره ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم
شماره ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم
شماره ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم
شماره ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام
شماره ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام
شماره ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم
شماره ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم
شماره ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو برم
شماره ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم
شماره ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می کشم
شماره ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم
شماره ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم
شماره ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم
شماره ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم؟
شماره ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم
شماره ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ام
شماره ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم
شماره ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم
شماره ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب نبینم
شماره ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندارم
شماره ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم
شماره ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
شماره ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندیدم
شماره ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم
شماره ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و جهانم
شماره ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم؟
شماره ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سویم
شماره ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
شماره ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار ماندهام، چه کنم؟
شماره ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه کنم؟
شماره ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟
شماره ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم؟
شماره ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم
شماره ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش کنم
شماره ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم
شماره ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود بروم
شماره ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم
شماره ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟
شماره ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم
شماره ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم؟
شماره ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم؟
شماره ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم؟
شماره ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یابم
شماره ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم
شماره ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم
شماره ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کردم
شماره ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم
شماره ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم
شماره ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می سوزم
شماره ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گویم
شماره ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم
شماره ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم
شماره ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او دانم
شماره ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم
شماره ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم
شماره ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم
شماره ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یارم
شماره ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم
شماره ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم
شماره ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم
شماره ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم
شماره ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم
شماره ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم
شماره ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم
شماره ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام
شماره ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم
شماره ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم
شماره ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم
شماره ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب میبینم
شماره ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم
شماره ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم
شماره ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم
شماره ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم؟
شماره ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم
شماره ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم
شماره ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم
شماره ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم
شماره ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم
شماره ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم
شماره ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم
شماره ۱۴۸۴: چو نام تو در نامهای دیدهام
شماره ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم
شماره ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خوردم
شماره ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم
شماره ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کنم
شماره ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم
شماره ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با تو ننشستم
شماره ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم
شماره ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروشم
شماره ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم
شماره ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باشم
شماره ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم
شماره ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم
شماره ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
شماره ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم
شماره ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان نمی خواهم
شماره ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندانم؟
شماره ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم
شماره ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم
شماره ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
شماره ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ناب است این
شماره ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه باد است این؟
شماره ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فردست این
شماره ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خود زلف یارست این
شماره ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را گلستان کن
شماره ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توان کردن
شماره ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پروردن
شماره ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گوی سرگردان
شماره ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان
شماره ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان من
شماره ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه دیدن
شماره ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ست آه من
شماره ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان کردن
شماره ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن
شماره ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده ست این
شماره ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران!
شماره ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین
شماره ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون
شماره ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن
شماره ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن
شماره ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن
شماره ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من
شماره ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان
شماره ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان
شماره ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان
شماره ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان
شماره ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران
شماره ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان
شماره ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من
شماره ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن
شماره ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری یاد من
شماره ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم فرسود من
شماره ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بیدار من
شماره ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن
شماره ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو باز کن
شماره ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خویشتن
شماره ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کیست این؟
شماره ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمن
شماره ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا نیست این
شماره ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم بیش از این
شماره ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانان را ببین
شماره ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خواب من
شماره ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار من
شماره ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من
شماره ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم چنین
شماره ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی و ببین
شماره ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخواری ببین
شماره ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببین
شماره ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانست این
شماره ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها ماندگان
شماره ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برون
شماره ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برون
شماره ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید گران
شماره ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نشان
شماره ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد آن
شماره ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی بکن
شماره ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن
شماره ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تازه کن
شماره ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش مکن
شماره ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مکن
شماره ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری مکن
شماره ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن؟
شماره ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن
شماره ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من
شماره ۱۵۶۸: ای دل از آنها که رفت، گر بتوانی مکن
شماره ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من
شماره ۱۵۷۰: ای دل به چشم عبرت نظاره جهان کن
شماره ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان کن
شماره ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان؟
شماره ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان
شماره ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان
شماره ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان
شماره ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان
شماره ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان
شماره ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون
شماره ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن
شماره ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن
شماره ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن
شماره ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن
شماره ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن
شماره ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن
شماره ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من
شماره ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من
شماره ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من
شماره ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سوختن
شماره ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنفسان
شماره ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسان
شماره ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن؟
شماره ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن
شماره ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخوردن
شماره ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن
شماره ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن
شماره ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن
شماره ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن
شماره ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان
شماره ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران
شماره ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن
شماره ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان
شماره ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین
شماره ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان
شماره ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن
شماره ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من
شماره ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن
شماره ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین
شماره ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون
شماره ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان مردمان
شماره ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کردن
شماره ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من
شماره ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان
شماره ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران
شماره ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
شماره ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان
شماره ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیستن
شماره ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر زمان
شماره ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفتن
شماره ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا همان
شماره ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه نه کنون
شماره ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین
شماره ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچنین
شماره ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن چون توان؟
شماره ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من
شماره ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین سخن
شماره ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من
شماره ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود بیرون
شماره ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلای جان من
شماره ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم دامان
شماره ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی شدن؟
شماره ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است این
شماره ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن
شماره ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان خواهد شدن
شماره ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان
شماره ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من
شماره ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بستان
شماره ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر دوختن
شماره ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازین
شماره ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی همچنین؟
شماره ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوان
شماره ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان
شماره ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من کن
شماره ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جانان
شماره ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو
شماره ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلای تو
شماره ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و من با او
شماره ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن از هر دو
شماره ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زمان پهلو
شماره ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو
شماره ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو
شماره ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با او
شماره ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشنو
شماره ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو
شماره ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر سو
شماره ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو
شماره ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو
شماره ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکارانداز او
شماره ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دنبال او
شماره ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و سودای او
شماره ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشوید روی او
شماره ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار تو
شماره ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار تو
شماره ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو
شماره ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو
شماره ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی تو
شماره ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت نو
شماره ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان مشو
شماره ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو
شماره ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو
شماره ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو
شماره ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو
شماره ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو
شماره ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو
شماره ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو
شماره ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو
شماره ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان تو
شماره ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو
شماره ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو
شماره ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
شماره ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو
شماره ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او
شماره ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو
شماره ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو
شماره ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو
شماره ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو
شماره ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو
شماره ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او
شماره ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو
شماره ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی سوی تو
شماره ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرزوی تو
شماره ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجداران گو
شماره ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو
شماره ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو
شماره ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو روان تو
شماره ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان شو
شماره ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو
شماره ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو
شماره ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گردیده
شماره ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند ناز بر کرده
شماره ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله
شماره ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق در نامه
شماره ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده
شماره ۱۷۰۳: ای جان چو سخن گویم، مستانه و رندانه
شماره ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته
شماره ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره
شماره ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره
شماره ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده
شماره ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه
شماره ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه
شماره ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته
شماره ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته
شماره ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته
شماره ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته
شماره ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته
شماره ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته
شماره ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده
شماره ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده
شماره ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه
شماره ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه
شماره ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار آمده
شماره ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمده
شماره ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا داشته
شماره ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان همه
شماره ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ریخته
شماره ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صبحگه
شماره ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی دو سه
شماره ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشسته
شماره ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره
شماره ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده
شماره ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها مانده
شماره ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده
شماره ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه
شماره ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه
شماره ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه
شماره ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه
شماره ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده
شماره ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته
شماره ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته
شماره ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه
شماره ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده
شماره ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار مانده
شماره ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته
شماره ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
شماره ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تیره
شماره ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با مه
شماره ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه
شماره ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخته
شماره ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده
شماره ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده
شماره ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه
شماره ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی راه
شماره ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه
شماره ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده
شماره ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده
شماره ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده
شماره ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرده
شماره ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده
شماره ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه
شماره ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده
شماره ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته
شماره ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته
شماره ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته
شماره ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده
شماره ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخانه ده
شماره ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده
شماره ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته
شماره ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص جان مخواه
شماره ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه
شماره ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه
شماره ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده
شماره ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نامه ای
شماره ۱۷۷۲: شهریست معمور و در او از هر طرف مهپارهای
شماره ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای
شماره ۱۷۷۴: هرروز کآفتاب برآرد زبانهای
شماره ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون میکند عیارهای
شماره ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، برنا نهای
شماره ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خندان نه ای
شماره ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کرده ای
شماره ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کردهای
شماره ۱۷۸۰: سینهام را از غم عالم تو بیغم کردهای
شماره ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ای
شماره ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ای
شماره ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای
شماره ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیدهای
شماره ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای
شماره ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بودهای؟
شماره ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای؟
شماره ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای
شماره ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای
شماره ۱۷۹۰: گرچه به هر سخن دلم از تن ربودهای
شماره ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای
شماره ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیدهای
شماره ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی؟
شماره ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی؟
شماره ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو داری
شماره ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو باشی
شماره ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی؟
شماره ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی
شماره ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی
شماره ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
شماره ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی
شماره ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای
شماره ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی
شماره ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی
شماره ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی
شماره ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری
شماره ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری؟
شماره ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری؟
شماره ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی؟
شماره ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می کوشی؟
شماره ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی
شماره ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی
شماره ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی
شماره ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی
شماره ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری
شماره ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری
شماره ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی
شماره ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی
شماره ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی
شماره ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی
شماره ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان خوشتری
شماره ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خندان تری
شماره ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابکروی، از آسمان کیستی؟
شماره ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد دل می کنی
شماره ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری
شماره ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن من شوی
شماره ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی شوی
شماره ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که می روی
شماره ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود کنی
شماره ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من تویی
شماره ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیستی؟
شماره ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشنی
شماره ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و بهاری
شماره ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگوی
شماره ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی؟
شماره ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آید همی
شماره ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر میکنی
شماره ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می کنی
شماره ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کنی
شماره ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان منی
شماره ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی دهی
شماره ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پری
شماره ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نکردی؟
شماره ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در حضوری
شماره ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی
شماره ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی
شماره ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای
شماره ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طرار خودی
شماره ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین داری
شماره ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من خفتی
شماره ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی
شماره ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای ساقی
شماره ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی؟
شماره ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیبایی
شماره ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یابی
شماره ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی؟
شماره ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی؟
شماره ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگشایی
شماره ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی
شماره ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی
شماره ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی
شماره ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی
شماره ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی
شماره ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی
شماره ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی
شماره ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی
شماره ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی؟
شماره ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری
شماره ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و جانی
شماره ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی؟
شماره ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی
شماره ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نتوانی
شماره ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کجایی؟
شماره ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار بگوی
شماره ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی
شماره ۱۸۷۶: گاهم ز غمزهها هدف تیر میکنی
شماره ۱۸۷۷: ای یار پرنمک، جگرم ریش میکنی
شماره ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی؟
شماره ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی؟
شماره ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری
شماره ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی
شماره ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی
شماره ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی
شماره ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی
شماره ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و نازی
شماره ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی
شماره ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی
شماره ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسمین داری
شماره ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
شماره ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار من داری
شماره ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان کجا بینی؟
شماره ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خوار بگذاری
شماره ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی گلناری
شماره ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجوی
شماره ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟
شماره ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گامی
شماره ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی
شماره ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی
شماره ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می گذری
شماره ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی
شماره ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشتن سوزی
شماره ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی؟
شماره ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آیی؟
شماره ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر جان من خواهی؟
شماره ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با که می سازی؟
شماره ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری
شماره ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی
شماره ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردانی
شماره ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی
شماره ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خواهی؟
شماره ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخواری
شماره ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی
شماره ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی؟
شماره ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی
شماره ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی
شماره ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی
شماره ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم داری رای
شماره ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی
شماره ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی
شماره ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی
شماره ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی
شماره ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی
شماره ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو باغی
شماره ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی
شماره ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری
شماره ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی
شماره ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر باغی
شماره ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
شماره ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی
شماره ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی
شماره ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی
شماره ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی
شماره ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار آمدی
شماره ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خمی
شماره ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون منی
شماره ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی؟
شماره ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسیرمی
شماره ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی کردمی
شماره ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورزیدمی
شماره ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سازی
شماره ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی
شماره ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی
شماره ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست کسی
شماره ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، هوسی
شماره ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی
شماره ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزهای بلایی
شماره ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی
شماره ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری
شماره ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آمدی
شماره ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی
شماره ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی
شماره ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری
شماره ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی
شماره ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و یی
شماره ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهانی
شماره ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غریبی
شماره ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خوبرویی
شماره ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی
شماره ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری
شماره ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی
شماره ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی
شماره ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی
شماره ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلمانی
شماره ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی
شماره ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان چیزی!
شماره ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل جایی
شماره ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری
شماره ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم روزی
شماره ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بایستی
شماره ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری
شماره ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید انگبین باری؟
شماره ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی
شماره ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی
شماره ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی
شماره ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان من بودی
شماره ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی
شماره ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دهان چون تویی
شماره ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فراغی
شماره ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی
شماره ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی؟
شماره ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دیگری
شماره ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر است
شماره ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن
شماره ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من
شماره ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من
شماره ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو
شماره ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو
شماره ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی گنه
شماره ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آیی
شماره ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری
شماره ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری
شماره ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من بشوی
شماره ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم به بیداری
شماره ۱۹۹۴: خیالی کردهام وین از خیال خود نمیدانی
شماره ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستانی
شماره ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری