شماره ۱۱: چو بگشایی لب شکر شکن را

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

چو بگشایی لب شکر شکن را

لبا لب در شکرگیری سخن را


لبت گوید دلیری کن به بوسی

مرا زهره نباشد، صد چو من را


به دل آتش زدی و می دمی دم

بخواهی سوخت جان ممتحن را


شدی در بوستان روزی به گل گشت

نمودی روی خوبان چمن را


دو دیده نیست نرگس را که بیند

از آن گه باز روی یاسمن را


دلی از سنگ نبود چون دل تو

بت سنگین یغما و ختن را


دل خسرو شکستی آه، گرمن

کنم آگاه شاه بت شکن را


نظر خود را بنویسید

نظرات