شماره ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جان‌ها

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

ای از مژه تو رخنه در جان‌ها

وی درد تو کیمیای درمان‌ها


بادی که ز کوی تو همی‌آید

می‌جنبد و می‌برد ز ما جان‌ها


تو جیب گشاده در خرامیدن

دست همه خلق در گریبان‌ها


آن زیستنی که داشتی با من

میرم اگر آیدم به دل زان‌ها


جز مهر گیا ز خاک برناید

جایی که زنم ز دیده باران‌ها


در بادیه فراق جان دادم

چون تشنه که مرد در بیابان‌ها


خون ریز ز خسرو، ار میی ندهی

این کن، اگر نمی‌کنی آن‌ها


نظر خود را بنویسید

نظرات