شماره ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

صبح دمان بخت من ز خواب در آمد

کز درم آن مه چو آفتاب در آمد


گشت معطر دماغ جان ز نسیمت

مستی تو در من خراب در آمد


ساقی تو گشت چشم مست من از می

پهلوی من شست و در شراب در آمد


زانکه بسی شب نخفته ام ز غم تو

بیهشیم در ربود و خواب در آمد


گشت پریشان دلم چو باد سحرگه

در سر آن زلف نیم تاب در آمد


جستم ازو حال دل، نگفت وی، اما

زلف وی از بوی در جواب در آمد


خاک ره خود فگن به دیده خسرو

ز آنک بنا رخنه شد، چو آب در آمد


نظر خود را بنویسید

نظرات