شماره ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند

جانند یا فرشته و یا روح اعظمند


زان انگبین چه ناله کنی، زانکه دائما

مرغان عرش بر مگس از شهد بر مکند


خوانید روح وامق و مجنون وویس را

کایشان درون پرده این راز محرمند


ای سلسبیل راحت و ای چشمه حیات

بر تشنگان سوخته لطفی که در همند!


زاغان نمی زنند به کویت که می خورند

مشتاق را که سوخته آتش غمند


هر شب منم ز نقش خیال تو در گریز

چون بوم و شپرک که ز خورشید می رمند


خسرو که زنده نیست، نصیحت چه می کنند؟

باد مسیح بر سگ مرده چه می دمند؟


نظر خود را بنویسید

نظرات