شماره ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد

بیچاره بلبلی که از آن نخل برخورد


کشت شبت به دست نیاید، وه ای رقیب

جایی که پا گرفت، خدنگ سحر خورد


من بیخود اینچنین ز رخش گشتم، ای حریف

ورنه کسی شراب ز من بیشتر خورد؟


من کیستم که بر در تو پی سپر شوم؟

حاشا که خون من به چنان خاک در خورد


جان شد خراب هم به می اول و هنوز

دیوانه باش تا دو سه روزی دگر خورد


بهرمی مراد فراوان بود حریف

مرد آن بود که تیغ سیاست به سر خورد


ای پاسبان، ز خواب چه پرسی، ز عمر پرس

تا آنکه جاهل است غم خواب و خور خورد


خوش طوطیی ست خسرو مسکین به دام هجر

کز بخت خویش غصه به جای شکر خورد


نظر خود را بنویسید

نظرات