شماره ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند

بازار حسن و رونق تاتار نشکند


گر یار بشکند دل ما را هزار بار

دانم بدین قدر که دل یار نشکند


ما را مباد توبه ز مستی و عاشقی

تا جام عشق و کوزه خمار نشکند


زاهد، چرا ملامت مستان کنی، بگو

تا عهد و توبه مردم هشیار نشکند


در عاشقی درست نباشد کسی که او

ناموس خویش بر سر بازار نشکند


با زلف تست عهد دل ما و زینهار

در گوش او بگوی که زنهار نشکند


در پای بوس یار ز غوغای عاشقان

سرها رود که گوشه دستار نشکند


گر آب خضر خواند لبت را خرد، چه شد؟

نرخ گهر به طعن خریدار نشکند


خسرو ز زلف یار خلاصی طمع مدار

تا این دل شکسته به یکبار نشکند


نظر خود را بنویسید

نظرات