شماره ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم

وانگه از هر مژه راوق شده بیرون شودم


گاه گاهی به سر زلف تو در می آیم

با دلی در هم و آن هم ز غمت خون شودم


مردم دیده کند رقص به صحرای دو رخ

چون بم و زیر دل خسته به گردون شودم


روزگاری ست مرا سخت پریشان ز غمت

چه کنم بی تو و این عمر به سر چون شودم؟


خار خارت نشود از دل خسرو بیرون

گر چه از خون جگر رخ همه گلگون شودم


نظر خود را بنویسید

نظرات