شماره ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم

طاقت رسید و با تو رسیدن نیافتم


گفتم «رخت ببینم و میرم به پیش تو»

هم در هوس بمردم و دیدن نیافتم


گفتی به خون من سخنی، هم خوشم، ولیک

چه سود کز لب تو شنیدن یافتم


دی با درخت گل به چمن همنشین شدم

خود باغبان در آمد و چیدن نیافتم


بر دوست خواستم که نویسم حکایتی

از آب دیده دست کشیدن نیافتم


مرغم کز آشیان سلامت جدا شدم

ماندم ز آشیان و پریدن نیافتم


شد جان خسرو آب که از ساغر امید

یک شربت مراد چشیدن نیافتم


نظر خود را بنویسید

نظرات